نوشته‌: سرویس دین و دعوت

آن‌که سرانجام، مرگ او را در زمینی مدفون کرده، خاک آرامگاه اوست و کرم‌ها مونس و همدم او و قبر مقر او، شکم زمین قرارگاه او و قیامت وعده‌گاه او، بهشت یا جهنم منزلگاه او خواهند بود، سزاوار است که نگاهی جدی به مرگ داشت و بسیار جدی برای آن آماده شد.
همانا که وقت کوچ کردن نزدیک است و از عمر جز اندکی نمانده و حال آن‌که مردم از آن غافلند. «اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون»
بدون شک آن‌که با تمام تلاش در تعقیب دنیا است و شهوات دنیا را به جان می‌طلبد، لاجرم قلبش از یاد مرگ غافل و عاجز خواهد بود. افراد برحسب رویارویی با مرگ، بهتر می‌توانند خود را بشناسند. آیینه‌ی مرگ آینه‌ای تمام نما برای تبیین ابعاد وجودی ماست. هر اندازه انسان از یاد مرگ غافل‌تر باشد، به این معنا نیست که شجاع‌تر است. چگونه ممکن است که کسی نسبت به این حادثه‌ی بسیار مهم زندگی خویش بی‌اعتنا باشد؟... افرادی خود را به غفلت می‌زنند و می‌کوشند تا به نحو کاذب، مصنوعی و متکلفانه این امر بسیار مهم را از نظر دور دارند؛ به آن نیندیشیده و آن را بی‌اهمیت تلقی می‌کنند. این امر ناشی از رشد عقلانی و ظرفیت بالای روحی آنان نیست، بلکه دالّ بر بی‌مسؤولیتی کامل، بی‌فکری و دوری از عالم واقعی انسانیت است. اگر قرار است انسان‌ها در حادثه‌ی مهم از هم جدا شوند آن حادثه مرگ است. حوادثی که بر ما می‌گذرند، بیشترشان مشارکت‌پذیرند. یعنی چند نفر می‌توانند در آن با هم مشارکت داشته باشند؛ در تجارت، در دانشگاه رفتن و... اما هریک از ما تنها می‌میریم و هیچ‌کس در حادثه بسیار مهم مرگ دیگری شرکت ندارد.
مرگ یکی از بی‌نظیرترین تجربیات حیات ماست و بی‌اعتنا بودن به حادثه‌ی مرگ نشانه ی شجاعت نیست؛ به همین علت روح‌های بزرگ همیشه به این مسأله‌ی مهم می‌اندیشیدند و بلکه یکی از عوامل مؤثر در رشد و ارتقاء شخصیت ایشان مرگ‌اندیشی بوده است.
جباران و ظالمان در طول تاریخ از دو چیز منزجر و متنفر بوده‌اند:1ـ‌یاد خدا 2ـ‌یاد مرگ
یکی از علل بروز شیطانیت و فرعونیت برما این است که کمتر به مرگ می‌اندیشیم و این نشانه‌ی رشد شخصیت نیست، بلکه از دیوانگی و شیطان‌زدگی است که آدمیان کمتر یاد مرگ می‌کنند.
امام محمد غزالی‌(رحمه الله) در باب 40 احیاء علوم‌الدین می‌گویند: «خاصیت اصلی نفس، خودخواهی و خودبینی است. هر چکشی که انسان بر سر این نفس بکوبد تا این خودبینی را مهار کند، مطلوب است؛ از عظیم‌ترین و کوبنده‌ترین چکش‌ها یاد مرگ است که پیوسته باید آن را زنده نگه داشت.»
چگونه می‌توان یاد مرگ را به ملکه تبدیل کرد؟
هرزمان یاد مرگ با قلب ما مأنوس شود به شادی کم دنیا دلخوش نخواهیم شد. موفق‌ترین راه برای مأنوس شدن یاد مرگ با قلب، یادآوری دوستان و نزدیکانی است که قبل از ما مرده‌اند؛ مردن و دفن‌شدن ایشان را در زیر خاک و شکل و حال مقام آنان را در حال حیات‌شان به یاد آوریم که چگونه خاک زینت و زیبایی صورت‌شان را محو نموده و چگونه اجزاء بدن آن‌ها را از هم پاشیده و همسران آنان را بیوه و بچه‌های‌شان را یتیم و بی‌سرپرست و مال‌شان را تباه ساخته است. مجالس و مساجد از آن‌ها خالی شده و آثارشان بر دنیا باقی نمانده است. یاد سطحی از مرگ تأثیری بر روان ما ندارد، بلکه هر زمان که به چیزی از دنیا دل بستیم، لازم است فوراً به یاد آوریم که چاره‌ای نیست، روزی از آن جدا خواهیم شد.
یادی از قیامت به استناد آیه و حدیث
روز قیامت روزی است که انسان‌ها نگران، با قلب‌های پُر از ترس و وحشت در پیشگاه پروردگار جهانیان برای حساب و کتاب می‌ایستند. «یوم یقوم الناس لرب العالمین» عبدالله ابن‌عمر(رض) می‌گوید: پیامبر(ص) آیه‌ی مذکور را تلاوت نمودند و سپس فرمودند: «چگونه خواهد بود حال شما در آن زمان که خداوند شماها را جمع خواهد کرد همچون تیر در تیردان (یعنی بر روی پاهای خود همچون تیرها می‌ایستند) به مدت پنجاه‌هزار سال در حالی که در این مدت به شما نگاه نخواهد کرد.» اما بدان کسی که در دنیا برای مردن انتظار کشیده و شدت فشار صبر بر شهوات را متحمل گشته انتظارش در آن روز کم خواهد بود. همان‌گونه که پیامبر(ص) می‌فرمایند: «قسم به کسی که جانم در دست اوست قیام و ایستادن در صحرای محشر برای مؤمن سهل‌تر از نمازی است که در دنیا آن را ادا می‌کرد.» پس تلاش کن که از این‌گونه مؤمنان به‌شمار آیی.
مادامی‌که نفَََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََسی از عمرت باقی است، اختیار در دستان خود بگیر و در این روزهای کوتاه برای آن روزهای بلند که در پیش داری کار و تلاش کن و عمر خود بلکه عمر دنیا را در مقابل آن عمر ابدی مقایسه کن.
خوشا به حال آن‌که این دو بیت را سروده، با آن زندگی کرده و با آن از دنیا رفته است:

چون مرگ رسد چرا هراسم
کان راه به توست می‌شناسم
از خوردگهی به خوابـگاهی
و از خوابگهی به پیش شاهی